آسمان چشم او آیینه کیست آن که چون آیینه با من رو به رو بود
درد و نفرین درد و نفرین بر سفر باد سرنوشت این جدایی دست او بود
گریه مکن که سرنوشت گر مرا از تو جدا کرد
عاقبت دل های ما را با غم هم آشنا کردبا غم هم آشنا کرد
چهره اش آیینه ی کیست آن که با من رو به رو بود
درد و نفرین بر سفر این گناه از دست او بود این گناه از دست او بود
ای شکسته خاطر من روزگارت شادمان باد
نظرات